زمان تقریبی مطالعه: 9 دقیقه
 

حتمیت حسابرسی (قرآن)





حسابرسی همه انسان‌ها در روز قیامت قطعى بوده و زمان حسابرسى در حال نزدیک شدن به مردم است.


۱ - نزدیكی و قطعیت رستاخیز



نزدیك بودن حسابرسی، در قیامت:
•اقترب للناس حسابهم وهم فی غفلة معرضون«مردم را رسیدگى به حساب‌شان (در روز قیامت) نزدیك شده (نزدیك از نظر ربوبى و یا آنكه هر چه آمدنش مسلّم است نزدیك است) در حالى كه آنها در غفلت (از آن حساب) به سر مى‌برند و روگردانند.»
این آیه یك هشدار نیرومند به عموم مردم است، هشدارى تكان‌دهنده و بیداركننده، خداوند سبحان مى‌گوید: حساب مردم به آنها نزدیك شده، در حالى كه در غفلت‌اند و روى‌گردانند (اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ‌). عمل آنها نشان مى‌دهد كه این غفلت و بی‌خبرى سراسر وجودشان را گرفته است، و گرنه چگونه ممكن است انسان ایمان به نزدیكى حساب، آن‌ هم از حسابگرى فوق العاده دقیق، داشته باشد و این‌ چنین همه مسائل را سرسرى بگیرد و آلوده هر گونه گناه باشد؟. كلمه اقترب تاكید بیشترى از قرب دارد، و اشاره به این است كه این حساب بسیار نزدیك شده. تعبیر به ناس گر چه ظاهرا عموم مردم را شامل مى‌شود و دلیل بر آن است كه همگى در غفلت‌اند ولى بدون شک همیشه موقعى كه سخن از توده مردم گفته مى‌شود استثناهایى وجود دارد، و در اینجا گروه بیدار دلى را كه همیشه در فکر حساب‌اند و براى آن آماده مى‌شوند باید از این حکم مستثنی دانست. جالب این كه مى‌گوید حساب به مردم نزدیك شده، نه مردم به حساب، گویى حساب با سرعت به استقبال مردم مى‌دود! ضمنا فرق میان غفلت و اعراض ممكن است از این نظر باشد كه‌ آنها از نزدیكى حساب غافلند، و این غفلت سبب مى‌شود كه از آیات حق اعراض كنند در حقیقت غفلت از حساب علت است، و اعراض از آیات حق معلول آن، و یا منظور اعراض از خود حساب و آمادگى براى پاسخگویى در آن دادگاه بزرگ است، یعنى چون غافلند خود را آماده نمى‌كنند و روى‌گردان مى‌شوند.
در اینجا این سؤال پیش مى‌آید كه نزدیك شدن حساب و قیامت به چه معنى است؟
۱- بعضى گفته‌اند: منظور آن است كه باقیمانده دنیا در برابر آنچه گذشته كم است، و به همین دلیل رستاخیز نزدیك خواهد بود (نزدیك نسبى) به خصوص اینكه از پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نقل شده كه فرمود: بعثت انا و الساعة كهاتین!: بعثت من و روز قیامت مانند این دو است! (اشاره به انگشت سبابه و وسطی كه در كنار هم قرار دارند فرمود).
۲- بعضى دیگر گفته‌اند: این تعبیر به خاطر بودن رستاخیز است، همانگونه كه در ضرب المثل معروف عرب مى‌خوانیم: كل ما هو آت قریب (هر چه قطعا مى‌آید نزدیك است). در عین حال این دو تفسیر منافاتى با هم ندارند و ممكن است آیه اشاره به هر دو نكته باشد.
۳- بعضى از مفسران مانند قرطبی این احتمال را نیز داده كه حساب در اینجا اشاره به قیامت صغری یعنى مرگ است، زیرا به هنگام مرگ نیز قسمتى از محاسبه و جزاى اعمال به انسان مى‌رسد. ولى ظاهرا آیه فوق ناظر به قیامت کبری است.

۲ - قطعیت مرگ و معاد



•قل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملـقیکم ثم تردون الی عــلم الغیب والشهـدة فینبئکم بما کنتم تعملون«بگو: بى‌تردید آن مرگى كه از آن مى‌گریزید با شما ملاقات خواهد كرد، سپس به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانده مى‌شوید، پس شما را از آنچه (در دنیا) عمل مى‌كردید آگاه خواهد نمود.»
حرف فاء كه در ابتداى جمله‌ ( فَإِنَّهُ مُلاقِیكُمْ)، به جمله معناى جواب شرط مى‌دهد، و در آن یهودیان را تهدید به آمدن مرگى مى‌كند كه از آمدنش کراهت دارند، براى اینكه از آن مى‌ترسند كه به وبال اعمال زشت‌شان گرفتار شوند. مى‌فرماید: مرگ به زودى آنان را دیدار مى‌كند، چه بخواهند و چه نخواهند، آن گاه به سوى پروردگارشان كه با ستمكاری‌ها و دشمنى‌ها از زى بندگى‌اش خارج شده بودند، بر مى‌گردند، و او به حقیقت اعمال آنان آگاه‌ است، چه اعمال ظاهری‌شان، و چه پنهانی‌شان، براى اینكه او عالم به غیب و شهادت است، و به زودى ایشان را به حقیقت اعمال‌شان و آثار سوء آن كه همان انواع عذاب‌ها است خبر خواهد داد.بنابراین، در آیه شریفه نخست به ایشان اعلام مى‌كند كه فرار از مرگ خطایى است كه مرتكب مى‌شوند، براى اینكه مرگ به زودى ایشان را در مى‌یابد. و ثانیا اعلام مى‌دارد كه اگر از مرگ كراهت دارند، براى این است كه از لقاء اللَّه كراهت دارند، و این هم خطاى دومى است از ایشان، چون خواه ناخواه به سوى خدا برمى‌گردند، و خدا به حساب اعمال‌شان مى‌رسد، و سزاى بدیهای‌شان را مى‌دهد. و ثالثا اعلام مى‌دارد كه هیچ یك از اعمال‌شان بر خدا پوشیده نیست، چه اعمال ظاهری‌شان و چه پنهانى، و مكر و نیرنگ‌شان جز به خودشان بر نمى‌گردد، چون او عالم به غیب و شهادت است. پس در آیه شریفه چند اشاره هست:
۱- اول اشاره‌اى است به اینكه مرگ حق است و حتمى است، هم چنان كه در جاى دیگر فرموده: كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ.
۲- دوم اشاره مى‌كند به اینكه برگشت به سوى خدا براى پس دادن حساب اعمال حق است، و در آن شكى نیست.
۳- سوم اشاره دارد به اینكه به زودى به حقیقت اعمالى كه كرده‌اند واقف گشته، تمامى اعمالشان بدون كم و كاست به ایشان برمى‌گردد.
۴- چهارم اشاره دارد به اینكه چیزى از اعمال آنان بر خداى تعالى پوشیده نیست. و به خاطر اینكه به این معنا اشاره كرده باشد جمله" عالِمُ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ" را به جاى كلمه اللَّه آورد، و گرنه مى‌توانست بفرماید: ثم تردون الى اللَّه فینبئكم ... .

۳ - قطعیت محاسبه از نعمات



قطعی بودن حسابرسی، از نعمت‌های الهی، در قیامت:
•ثم لتسـلن یومئذ عن النعیم«سپس شما در آن روز بى‌شك از بخشش و نعمت (خدا در دنیا) بازخواست خواهید شد.»
از ظاهر سیاق بر مى‌آید كه خطاب باز خواست مى‌شوید به عموم مردم است، بدان جهت كه در بین آنان كسانى هستند كه سرگرم به نعمت‌هاى پروردگار خود شده، از خود پروردگار بى‌خبر ماندند، تكاثر در نعمت از یاد صاحبان نعمت بى‌خبرشان كرده، آرى توبیخ و تهدید این سوره به ظاهر متوجه طایفه خاصى نیست، بلكه متوجه عموم مردم است، ولى در واقع متوجه طایفه خاصى از ایشان است، و آن همان كسانى است كه تكاثر از خدا بى‌خبرشان كرده. همچنین از ظاهر سیاق بر مى‌آید كه مراد از نعیم، مطلق نعمت‌ها است، یعنى هر چیزى كه كلمه نعمت بر آن صادق باشد، پس هر انسانى از هر نعمتى كه خدا به او داده بازخواست خواهد شد. براى اینكه نعمت یعنى هر چیزى كه سازگار با زندگى و کمال منعم علیه است، و به نوعى خیر و منفعت او را تضمین مى‌كند وقتى نعمت مى‌شود كه در موردى استعمالش كند كه این استعمال سعادتى براى او باشد، و از آن سعادت سود ببرد، اما اگر در خلاف آن به كار ببرد، مثلا نعمت آب را در سوراخ گوش خود بریزد دیگر نعمت نیست چون آب سازگار با گوش نیست، هر چند كه خودش فى نفسه نعمت است. پس استعمال این نعمت‌ها به طریق خداپسندانه كه انسان را به غایت مطلوبش برساند همان طریقى است كه آدمى را به غایت و هدف از خلقتش كه همان اطاعت است مى‌رساند، و استعمال آنها به طور دلخواه و بدون در نظر گرفتن اینكه این نعمت‌ها وسیله‌اند نه هدف، گمراهى و بریدن از هدف است، و این خود معصیت است، چون خداى سبحان به قضایى رد و تبدیل ناپذیر حكم كرده كه انسان به سویش برگردد تا از عملش بازخواست نموده، به حساب اعمالش برسد، و بر طبق آن جزایش دهد، و عمل بنده كه گفتیم به حسابش مى‌رسند همان استعمال نعمت‌هاى الهى است، (اگر دروغ و تهمت و غیبت و مجامله و چه و چه است استعمال زبان است، كه یكى از بزرگترین نعمت‌هاى او است، و اگر زنا و دزدی و قتل نفس است استعمال آلت تناسلی و استعمال دست و سایر جوارح است)، پس سؤال از عمل بنده سؤال از نعیم الهى است، كه به چه صورت مصرفش كرد، آیا شكر نعمت را بجاى آورد، و یا آن را كفران نمود؟در جمله «لتسئلن» تاکید و مبالغه‌های پی در پی مثل لام و نون تاکید وجود دارد و این قطعیت حسابرسی را می‌رساند.

۴ - قطعیت حسابرسی افترائات



قطعی و حتمی بودن حسابرسی خداوند، نسبت به افتراهای مشرکان:
•ویجعلون لما لا یعلمون نصیبـا مما رزقنـهم تالله لتسـلن عما کنتم تفترون«و براى چیزهایى كه علم (به قداست و تأثیر وجودى آنها) ندارند (مانند بت‌ها) بهره و سهمى از آنچه روزى آنها كرده‌ایم قرار مى‌دهند (اى مشركان) به خدا سوگند (در روز قیامت) از آنچه افترا مى‌بسته‌اید بازخواست خواهید شد.»
خداوند متعال در این آیه می‌گوید: مشرکان براى بت‌هایى كه هیچگونه سود و زیانى از آنها سراغ ندارند، سهمى از آنچه به آنها روزى داده‌ایم قرار مى‌دهند (وَ یجْعَلُونَ لِما لا یعْلَمُونَ نَصِیباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ‌). این سهم، قسمتى از شتران و چهارپایان و بخشى از زراعت بوده كه مشركان در جاهلیت آنها را مخصوص بتان مى‌دانستند و در راه آنها خرج مى‌كردند، در حالى كه نه از ناحیه این بتها سودى به آنها مى‌رسید و نه از زیان آنها بیمناك بودند كه بخواهند با این كار، رفع خطر كنند، و این احمقانه‌ترین معامله‌اى بود كه آنها انجام مى‌دادند. سپس اضافه مى‌كند: به خدا سوگند در دادگاه عدل قیامت از این دروغ‌ها و تهمت‌ها بازپرسى خواهید شد! (تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ‌). به دنبال این بازپرسى و اعتراف كردن كه در آنجا چاره‌اى از اعتراف نیست، مجازات خواهید شد، بنا بر این عمل زشت و شوم شما هم زیان دنیا دارد زیرا قسمتى از سرمایه‌هاى شما را مى‌بلعد و هم زیان در جهان دیگر.

۵ - پانویس


 
۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۵۲.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۵۳.    
۴. جمعه/سوره۶۲، آیه۸.    
۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۵.    
۶. انبیا/سوره۲۱، آیه۳۵.    
۷. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۵۷.    
۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۴۵۲.    
۹. تکاثر/سوره۱۰۲، آیه۸.    
۱۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۲۰، ص۶۰۳.    
۱۱. درویش، محیی الدین، اعراب القرآن، ج۱۰، ص۵۷۰.    
۱۲. نحل/سوره۱۶، آیه۵۶.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۶۷.    


۶ - منبع



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۰، ص۵۳۲، برگرفته از مقاله «حتمیت حسابرسی».    


رده‌های این صفحه : حسابرسی | موضوعات قرآنی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.